من زن هستم



خاموش فریاد می کنم

روسری ام را بر سر می کنم
و خاموش فریاد می کنم
من آن موجود زیبایم که می فهمم عدالت را
من آن موجود آرامی که می فهمم خروشت را
خروش مردانه ات اما
نخواهد کاست از من پشیزی را...!!!

 

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

خدایا..!!!

مزخرف تر اونجاست که وقتی به یه دختر تجاوز میشه میگن آبروی دختره رفته، یکی دیگه یه اشتباه کرده، یکی دیگه بدنام میشه


 

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

چه غم‌انگيز است زن بودن!

 

چه غم‌انگيز است زن بودن!

در زمين چيزي بدين كم بهايي نيست.

پسران بر در تكيه زنند،

مانند خداياني از آسمان افتاده؛

قلبهاي آنان به چالش خوانند

چهار اقيانوس و باد و غبار هزار فرسنگ را

وقتي كه دختري به دنيا مي‌آيد، كسي شاد نشود،

خانواده بر او وقعي ننهد.

چون به بار آيد، در خلوت ماند،

ترسان كه ديدگانش به روي مردي افتد.

هيچ‌كس زاري نكند چون او خانة خود را ترك گويد،

مانند ابرها كه پس از باران بناگهان دور شوند.

سر فرود آورد و خود را آراسته كند،

دندانهايش لبهاي سرخش را فرو فشارد:

بارهاي بيشمار، از سر تعظيم، خم شود و زانو زند.

فوشوان
 

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

همين آدمهاي سياه و قرمز

همين آدمهاي سياه و قرمز
که يک دفعه از هيچ کجا پيدايشان ميشود
که بي پروا نبض تو را ميگيرند
بلکه موجوديت تو در نگاهشان ثبت شود
و گوشه ي پيراهنت را لمس ميکنند تا جنس تو را بدانند
... همين آدمهايي که سگهاشان مثل گرگ زوزه ميکشند
و خودشان جوري با تو صحبت ميکنند انگار بوي اسب ميدهي
همين انسانها هستند که امنيت معيارهاي انساني را به خطر مي اندازند
همين انسانهايي که انگار نيستند
ولي دقت که ميکني ميبيني زياد هستند.

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

تقصیره خودمونه...

من در سن کودکی زده شد وقتی دیدم که مادر از
بزرگم پسرهای فامیل را ... طلا خطاب می کند و آنها حق دارند با شورت دورحیاط بدوند ولی اگر من جوری بنشینم که دامنم درست نباشد همه بسیج می شوندتا دامن مرا روی پاهای کودکانه و بی خبرم بکشند و مدام گوشزد کنند که درستبنشین.
ذهن پنج ساله ی من نفهمید ( هنوز هم نمی فهمد) که چرا آن چیزیکه پسر عمه ام دارد باید با لفظ طلا آراسته شود ولی آن چه من دارم مایه‌یشرمساری است و باید پوشانده شود.
ذهنپنج ساله ی من حتی وقتی ده ساله شد نفهمید که چرا آنها باید راحت ته کوچهدوچرخه سواری کنند و من با هزار مکافات ویواشکی رکاب بزنم و روپوش و روسریام مدام توی چرخ گیر کند و زمین بخورم و همه به من بخندند.
او هرگزنفهمید چرا وقتی بالغ شدم و آن دو جوانه ی سرکش در سینه هایم رویید باید آنرا زیر مقتعه ی چانه دار بلند و روپوش گشاد پنهان کنم و قوز کنم تابرجستگی های بدنم را از ...چشم ها بپوشانم.
ذهن من هرگز نفهمید چراهرچه مربوط به زنانگی من است زشت و پنهانی و گناه آلود است و هرچه مربوط بهمردانگی پسر هاست قابل افتخار و ستودنی است.
ذهن من هنوز پنج سالهاست، نمی فهمد چرا به عنوان یک دختر ناقص و نیمه است؛ نمی فهمد چرا همهبرایش دنبال شوهر می گردند فکر می کنند که بدون مرد کامل نیست. نمی فهمدچرا مادرش مدام می پرسد این پسره کیه که هر شب زنگ می زند؟ اگر دوستت دارهباید بیاد خواستگاریت.
او انقدر بچه است که فقط برای پوز زنی مادرش به آن پسر میگوید بیا خواستگاریم والکی الکی زن مردی می شود که دوستش ندارد.
او حتی نمی فهمدچرا درخانواده ی آن مرد، مردها یک طرف مجلس عرق می خورند وبحث سیاسی می کنند و زنها طرف دیگر ظرف می شورند و مزخرف می بافند.
اونمی فهمد که چرا شوهرش التماس می‌کند که لطفا جلوی فامیل من سیگار نکشوقتی خودش می کشد. او نمی فهمد چرا سیگارکشیدن مرد درست است و سیگار کشیدنزن نا درست.
او نمی فهمد چرا وقتی مردش را نمی‌خواهد سالها باید دنبال طلاق بدود در حالیکه اگر مرد بود در یک هفته می توانست زنش را طلاق بدهد
ذهن من هنوز پنج ساله است. این ذهن پنج ساله دو برابر پسر های هم دوره اش زحمت کشیدتا دانشگاه برود ، آنها خرخون لقبش دادند.
این ذهن پنج ساله بین همه ی دانشجوهای ورودی‌اش شاگرد اول شد تهمت زدند که معلوم نیست با کدام استاد روی هم ریخته است.
بعدها مجبور شد هر تشخیص را دو بار تکرار کند برای آنکه چون زن بود حرفش نصف یک مرد ارزش داشت.
مجبور شد از زبان یک پزشک همکار( که زن بود )بشنود که پیش دکترزن نرو، زن ها همه بیسوادن و هیچ نگوید و دم نزند.
مجبور شد دو برابر مردها خوب رانندگی کند تامبادا تصادف کند و این جمله را بشنود که ” زن ها دست به فرمون ندارند”.
مجبور شد دوبرابر مردهای دور و برش کار کند و دو برابر آنها موفق شود و دوبرابر آنها پول دربیاورد و آخر هم ” زن بی سر پرست” نامیده شود.
مجبور شد دو برابر مردها وبلاگ بنویسد تا صدایش به جایی برسد و آخر سر هم متهم شود که زنانه نویسی می کند و در
واقع “مرد” است.
از همه ی اینها گذشته ،نگارنده زن خوشبختی محسوب می شود. در خانواده ایمرفه و غیرمذهبی بدنیا آمده ، امکان تحصیل و امکان فرار از آن چهارچوب هایغیر منصفانه وزشت را داشته است . او هرگز کتک نخورده و نفقه نخواسته وحضانت طفلی را از دست نداده است.
با این همه زخمی وخسته است.
خستهاست از اینکه از زبان مردهای بی خاصیت و احمقی که نصف ضریب هوشی او راندارند شنیده است که زن ها منطق ندارند، زن ها طنز ندارند، زن ها دست بهفرمان ندارند.
خسته است از جامعه‌ای که اگر زنی مورد تجاوز قرار بگیردزن را مورد خطاب قرار میدهد که چرا حجابت کامل نبود و مقصر می شمارند کهمرد را گناه انداخته و از مردنمی پرسد که چرا مثل یک حیوان رفتار کرده است.
خسته است از جامعه‌ای که اگر زنی مورد خیانت قرار گرفت به او توصیه می کند که صبوری کند و خانمی پیشه کند و بیشتر به مردش توجه کند.
خسته است از جامعه‌ای که سزای خیانت در آن برای مرد توجه بیشتر و برای زن سنگسار است.
خسته است از جامعه‌ای که زن هایش قوز کرده و ترسیده و تهدید شده اند ومردهایش باافتخار لگن شان را جلو می دهند و به خودشان جرات می دهند به زنها یی که دو برابر آنها قد کشیده اند لقب کوتولگی بدهند.
خسته است ازجامعه‌ای که زنهایش به کوتولگی خود افتخار میکنندوحاضرنیستند بهای قدکشیدن‌شان را بپردازند و هنوز افسوس تازیانه و تسبیح و ته دیگ را می خورند. ،
بر او ببخشایید اوخسته است ازجامعه‌ای که حتی معنی فمینیست را نمی داند

 

یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

روزه مامانای گلمون مباااااااااااااااااااارک :)

روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای گذشته تو، صبوری!
روز مادر یعنی به تعداد همه روزهای آینده تو ،دلواپسی!
روز مادر یعنی به تعداد آرامش همه خوابهای کودکانه تو، بیداری !
روز مادر یعنی بهانه بوسیدن خستگی دستهایی که عمری به پای بالیدن تو چروک شد!
روز مادر یعنی بهانه در آغوش کشیدن او که نوازشگر همه سالهای دلتنگی تو بود !
روز مادر یعنی باز هم بهانه مادر گرفتن...
روز زن بر تمامی زنان و ماردان فداکار پارسی مبارک باد.


شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

مامان

به چشمان یک زن بنگر!
تا شجاعت را بیاموزی. . . .
وقتی نفس های کودکش را میشمارد . . . . .
و گرسنگی را فراموش میکند. . . . . . . .
و با یک لبخند شاد کودکش. . . . . . .
دنیای غم هایش را به آسانی به شادی میفروشد و
جان میدهد برای انکه با شیره جانش او را پروردیست
به سلامتی همه ی ماماناااااااای دنیااااااااااااا

 


دو شنبه 11 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

اینجا دختری می خواهد کلمه ضعیفه را پاک کند

عقربه ساعت خانه مان

آرامتر از خانه های دیگر

می چرخند

همسایه ها همه خوابند

زنان شان خواب لباسهای مد تازه می بینند

با لبهای ماتیک زده

دست شوهرانشان را می بوسند

برای پول کمی

که لباس مد امروز را بخرند

اما اینجا دختری می خواهد

کلمه ضعیفه را پاک کند

قطار فشنگ به گردن انداخته و

در آسمان ذهنش

در کوهای بلند روحش

طرحی نو برای مبارزه خلق می کند

آواز برای روح آزادی می خواند

 

شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

گاهی از زن بودن خسته میشوم...!!!

گاهی اوقات از زن بودن خسته می شوم به خصوص زمانی که با مقاومت زنان اطرافم در برابر زنان سنت شکن مواجه می شوم.در چنین شرایطی تنها به وجود معدود زنان دور و برم دلخوش می کنم که به رغم تمام مخاطرات سنت شکنی می کنند تا ثابت کنند که وجود دارند و هنوز حق خود می دانند که از آرزوهایشان حرف بزنند و اجازه نمی دهند مسوولیت های زندگی آنها را از حقوق انسانی محروم کند.آنها برای خود حق نفس کشیدن در خانه و جامعه را قایل هستند.می دانند در قبال همسر و فرزندان داری چه حقوق و وظایفی هستند و آنها نیز متقابلا چه حقوق و وظایفی را بر عهده دارند.این دسته از زنان دیگر نمی خواهند تنها به عنوان یک همسر و مادر فداکار که همیشه لقمه از دهان خود می گیرد تا شوهر و فرزندانش سیر شوندایفای نقش کنند .آنها خود را یک انسان می دانند با همه حقوق برابری که به حکم انسانیت از آن برخوردارند و با دیدن این دسته از زنان فریاد برمی آورم که ای مردان دیر نمی بینم که کشته ها با قباهای کهنه تان بر باد خواهد رفت چون زنهایتان دیگر مترسک نیستند.و این چنین است که خیلی زود خستگی را از خود دور می کنم .برپا می خیزم و برای اثبات بودنم به عنوان یک انسان گام بر می دارم


 


شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

زن های هرزه را سنگسار می کنند غافل از آنکه شهر پر از فاحشه های مغزی است و کسی نمی داند که مغزهای هرزه ویرانگرترند تا تن های هرزه...

 

شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

ایرانه من کو؟!

(درود)مان گرفتند و به جايش سلام شد
(سخن) ز ما ربودند و به جايش كلام شد

فرزانه،آرتيميس ،كوروش و داريوش هم
فاطمه ، كلثوم، كلبعلى و غلام شد

خوشى و راستى و مهر و دوستى
به فرمان دين عرب بر ما حرام شد

شادى و رونق شد از بهر تازى نا چيز
گريه و شيون و زارى همه به كام ما شد

نيك خويى و راد مردى همه شهره بود ما را
دروغ و پليدى و تقيه و نيرنگ مرام ما شد

سرزمين مهر آيين اهورا بود و نيكى و داد
امام زاده و آخوند و حرم كنام ما شد

كو نشانه اى ز مردى و خرد ما مردمان را ؟
كه ميهن فروشى پيشه و كار و دوام ما شد

كوروش دادگر به شوره زار و بيابان بسپرديم
نقى از در آمد با خمينى هر دو امام ما شد


شنبه 9 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

این چه قانونه مسخره ایه که به اسمه خدا و دین تصویبش کردین؟!؟!؟!

اگر خدا به چند همســـــــری اعتقاد داشت
همــــراه آدم
چند حــــوا خلق میکرد
نه فقــــط یکـــــی
 

 

 

 

 

 

 

 


چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

بهار تازه

پری نبوده‌ام از قصه ها مرا ببرند
پرنده نیستم از گوشه‌ی قفس بخرند

زنم حقیقت پرتی پر از پریشانی
پر از زنان پشیمان که تلخ و دربه‌درند

چرا به شاخه‌ی خشک تو تکیه می‌دادم؟
به دست‌هات که امروز دسته‌ی تبرند؟

بگو به چلچله‌های چکیده بر بامت
زنان کوچک من از شما پرنده‌ترند

بهار فصل پرنده است، فصل زن بودن
زنان کوچک من گرچه سر‌بریده پرند،

در ارتفاع کم عشق تو نمی‌مانند
از آشیانه‌ی بی‌تکیه‌گاه می‌گذرند

*
به خواهران غریبم که هرکجای زمین
اسیر تلخی این روزگار بی‌پدرند،

بهار تازه! بگو سقف عشق کوتاه‌ست
بلندتر بنشینند...دورتر بپرند...


چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

مرا ببين


مصلوب به صليب تحقير هزاران ساله
همچنان به نرمي آواز مي دهد:
مرا ببين
.........مرا خوب ببين
اين منم، زن

نيمه ي سركوب شده ي نسل بشري
زخمي ز شلاق تبعيض و اجحاف
زنجير خود خواهي مرد با زيور غيرت آويخته بر گردنم

رويم بپوشان
در چهار ديوار مطبخ حبسم كن
با نغمه ي اوازم چه مي كني؟
كه آوازه اش از مرزها گذشته است

.آري من زنم
.مرا ببين
..مرا خوب ببين

من اعتقاد دارم هیچ زنی زشت نیست به شرط اینکه بتونه زیبایی های خودشو کشف کنه که البته این کار خیلی هم سخت نیست اگر ...

چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

من زنم...

من زنم...کوه را حرکت میدهم بدون اینکه کلمه ای از خستگی و دلسردی به زبان آرم و تو همواره ناراضی و پرصدا سنگریزه ها را جابجا میکنی چرا که تو نیرومند تری!!!من زنم...آری من زنم...

 

سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

من خدای دوم این کائناتم!!!

مرا کم مخوانید
من خدای دوم این کائناتم
تو ای مردزادهء من
تو در دامانم پرورش یافتی
تو شیرهء بدنم را مکیدی
تو بار اول مرا صدازدی
آری مادر
گاهی پای گهواره ات
بیدار ماندم
گاهی ترا قدم گذاردن
آموختم
من تو را بارها زندگی بخشیدم
تو مرا ذلت و خواری
من ترا با خودت آشنا کردم
تو هویت مرا پامال کردی
 

سه شنبه 5 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

مرد = مردن....زن = زندگی

مرد از مردن است . زیرا زایندگی ندارد .مرگ نیز با مرد هم ریشه است.
زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است .

 
 
 
 

شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

این همه که من بگم من زنم و شما بگی بله من زنم و اینکار تونستم بکنم و تو اقا نذاشتی اون بگه نه حق شما زنها همین بوده نه حقوقتون همین بوده و من بگم کی گفته اون مسلمون بشه و بگه خدا گفته و من بگم چرا قانون این و گفته و شما هم بگی اره واقعا چرا ؟؟؟؟؟؟
و هزاران مورد دیگه ما رو به جایی نمیرسونه همونطور که تا حالا نرسونده تنها یه راه داره اینکه از همین الان این لحظه شما باور کنی واقعا تفاوتی نیست و این نبودن تفاوت را هم بیان نکنی فقط عمل کنی کم کم میشه هنجار و میشه حق
از موردهای به ظاهر کوچیک شروع کنید از مکانهای کوچکتر از جامعه
ما قصد جنگ نداریم
چون پدر من برادر من همسر من مرد است و عاشقانه دوستشون داریم

 

 


شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

؟!؟!؟!؟!؟

سرعتشو كم كرد و
كشيد كنارِ خيابون
شيشه رو داد پايين
گفت : يه شب 60 تومن
نگاه كرد ،
ديد خواهرشه !!


شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

مادر...

6 years: Mom knows everything !
8 years: Mom knows alot !
12 years: Mom really doesn't know everything !
14 years: Mom knows nothing !
16 years: Mom, what mom !
18 years: Mom is outdated !
25 years: Maybe Mom knows!
35 years:Before deciding, let's ask Mom!
45 years: I wonder what Mom thinks!
75 years: I wish.Mom was here to ask
 

 


شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

ی خواهم خودم باشم, خودم ، آنگونه که هستم با تمام خواسته هایم ,حتی اگر آمیخته با جسارت باشد.......!
خودم باشم، خودم, آنگونه که می خواهم, حتی اگر در باور دیگران نگنجم......!
حتی اگر یاغی خوانده شوم !
حتی اگر بدکاره خطاب شوم به خاطر مخالفت با تو و حفظ عقایدم ...!
باید خودم باشم تا تو بینی قدرتم را و زن بودنم را !!!

شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

باکره...!!!

نوشتم باکره!

تمام مردهاي شهر داد زدند "زن بايد از جوانيش و سکس لذت ببرد"

من از خودتان هستم مرد هاي شهر!
... ... ... ... ميدانم شما به فکر امروز هستيد و فردا که وقت همسر ميشود دنبال بکر بودن دختر هستيد!

مردهاي شهر من همان هايي هستند که وقتي چيزي به نفع خودشان باشد ميگويند حق طعبيي يک زن است و وقتي به ضرر شان باشد ميگويند زن چنين حقي ندارد.

جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 


مرد از مردن است . زیرا زایندگی ندارد .مرگ نیز با مرد هم ریشه است. زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است .

 

دختر پارسی

 

 

 

 

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 40
بازدید ماه : 40
بازدید کل : 1121
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 59
تعداد آنلاین : 1

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)