همين آدمهاي سياه و قرمز
که يک دفعه از هيچ کجا پيدايشان ميشود
که بي پروا نبض تو را ميگيرند
بلکه موجوديت تو در نگاهشان ثبت شود
و گوشه ي پيراهنت را لمس ميکنند تا جنس تو را بدانند
... همين آدمهايي که سگهاشان مثل گرگ زوزه ميکشند
و خودشان جوري با تو صحبت ميکنند انگار بوي اسب ميدهي
همين انسانها هستند که امنيت معيارهاي انساني را به خطر مي اندازند
همين انسانهايي که انگار نيستند
ولي دقت که ميکني ميبيني زياد هستند.
|