من زن هستم



نزدیک نشو آقا

نزدیک نشو آقا
شما کلاه خودت را بچسب
من روسری ام را شل بسته ام که
باد بیاید و هر چه باداباد ! ماه در اید و
عریان تر از همیشه
زیر براده های سنگ و صدف و ستاره بخوابم
بلکه بار بگیرم از آب های این همه آزاد
لطفا کنار
کسی به شما نگفته از غلاف چرمی باتوم
بوی بهبود نتراویده تا به حال ؟
چشم
کم کم خفه می شوم آقا
من ریه هایم پر از هوای عفونت است
و گرده ی زرد گل های بچه های خیابان
و صبوری بیهوده و این کرم ها
که تمام تنم را
تمام تنم را که بگردید هم
چیزی دستگیرتان نمی شود آقا
روی پیشانی گلبول های سفیدم
از نشانی نجات دهنده ای
خبری نیست .

پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

حجاب اجباری

کاش این حق را داشتم که خودم تصمیم بگیرم که با روسری زیبا باشم یا بدون آن ....

با روسری هم میشود زیبا بود حیف وقتی چیزی با اجبار باشد آدم از آن گریزان است

پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

جهان سوم

جهان سوم جایست که اگر مرد ... جماعت مثل گاو رانندگی کنه واسه هیچکی عجیب نیست ... !!
اما زن ... !
جماعت اگر سوتی کوچکی بدهد میگن ... کی به تو گواهینامه داده ... !!

پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

خیلی آقایی...!!!

سلام اقا :
درسته شما حق طلاق داری . شما حق حضانت بچه ها داری شما سرپرست و ولی و قیم قانونی هستی و پدر شما و جد پدری ووووو حتی فسیل های ابا و اجداد پدری
درسته شما اقایی هزار یک حق دیگه داری که ما نداریم
بازم میگم خیلی اقایی اصلا
دقت کردی خیلی اقایی ؟
دوبار گفتم ؟ ؟
خب اخه خیلی اقایی
بگذریم خلاصه شما از اونجا که خیلی اقایی خیلی هم حق داری حتی میتونی زنت بکشی بگی ناموسیه
خب دیگه اقایی
تازه دیه ات هم دو برابره وای چه سعادتی دو برابر ارزش داری ....ببین گفتم خیلی اقایی واسه همین بودا
اصلا چرا من بگم خودت برو کتاب قاون مدنی و مجازات و کلا شرع و اسلام قران بخون میدونی چقد اقایی
تاااااازه میتونی 4 تا زن بگیری وای چقد خوب ;) از بس اقایی
.
.
.
. ولی من میگم هیچی نیستی تا زمانی که زنت با ابرو بالا انداختن بگه اره یا نه


سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

حرامه؟!؟!؟!؟!؟!

دوست دختر داشتن حرامه!!! زشته!!! جرم داره!!! یک حرکت کاملا خارجیه که واسه از بین بردن فرهنگه !!!! ولی 4 تا زن گرفتن اونم کاملا قانونی!!! اصلا مشکلی نداره و حلالم هست! ....:|‬

سه شنبه 22 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

غیرت؟!

غیرتی شدن : هارت و پورت كردن و گیر دادن و جاسوسی كردن نیست، غیرت یعنی : زن مورد علاقه ات هیچ وقت احساس تنهایی و بی پناهی نكنه

جمعه 18 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

پنج دقیقه...

صندلی سرد بود
هوای پارک سفید بود از برفی که روی چمن های سبز نشسته بود
کلاغ های سفید در اطراف نیمکت وسط پارک تکون میخوردن
با سنگ ریزه هایی که از روی زمین برمی داشتم اونها رو میزدم و میگفتم میاد ، نمیاد
و کلاغ ها کمی بعد برمیگشتند و جولوی نیمت من رژه میرفتن
گویی من را مسخره میکردند
خیلی وقت بود منتظر بودم
موعد دیدار هم که گذشته بود
تمام سنگ ریزه هایی که دستم بود رو به طرف کلاغ ها پرت کردم و گویی به دنبال دشمن خویش میدوم
انها را جوری راندم که گویی از آن پارک رفتند
خستگی و ناراحتیم رو سر شاخه گل قرمزی که دستم بود در اوردم
چنان به زمین کوبیدمش که گلبرگ های اون جدا شدن و با پا روی زمین گویی سیگاری را خاموش میکنم

به برف های سفید نگاه کردم که دیگر سیاهی کلاغ ها بر اون نبود
به زیر پام نگاه کردم چقدر عصابانی بودم ، گلبرگ های له شده بودن
یغه ی پالتوم رو بالا کشیدم . به طرف درب خروج پارک حرکت کرد
به نزدیک در که رسیدم صدای پا و نفس های تند اون رو میشنیدم
ولی به اندازه ای عصبانی بودم که حتی گل های قرمز رو با پام لگد کرده بودم
حتی حاظر به دعوا کردن و مجازات و کلنجار نبودم
عرض خیابان رو بی صبرانه دویدم
هنوز پشت سرم میدوید صدای محکم پاشنه ی چکمه هاش خیلی واضح بود و من رو صدا میکرد
به ماشین رسدیدم و کلید رو درون قفل چرخاندم
صدای باز شدن درب همراه با صدای بوق و ترمز شدید ماشین و ناله ی ارام او در گوشم پیچید
به ارامی به پشت سرم نگاهی کردم
در وسط خیابان ارام خوابیده بود و خونی از سرش به سمت جوب حرکت میکرد
نمیدونستم این حرکت ، جریان زندگیست و یا .....
به سمت اون رفتم
در جلوی ماشین روی زمین بود و در دستش بسته ی کوچکی که کادوی قرمز ریبایی بر اون بود
مانتوی زیباش از روی مچش کنار رفته بود و ساعتی رو که خودم براش خریده بودم روی دستش معلوم بود
به عقربه هایی که تقریبا در زیر خون ها معلوم بود نگاه کردم ساعت چهار و پنج دقیقه رو نشون میداد
اروم به ساعت خودم نگاه کردم ، چهار و پنج دقیقه
با سرعت به ساعت ماشین راننده ی بخت برگشته که داشت میزد تو سر خودش نگاه کردم دقیقا چهار و پنج دقیقه

جمعه 18 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

گاهی اوقات از زن بودن خسته می شوم

زنهایتان دیگر مترسک نیستند
گاهی اوقات از زن بودن خسته می شوم به خصوص زمانی که با مقاومت زنان اطرافم در برابر زنان سنت شکن مواجه می شوم.در چنین شرایطی تنها به وجود معدود زنان دور و برم دلخوش می کنم که به رغم تمام مخاطرات سنت شکنی می کنند تا ثابت کنند که وجود دارند و هنوز حق خود می دانند که از آرزوهایشان حرف بزنند و اجازه نمی دهند مسوولیت های زندگی آنها را از حقوق انسانی محروم کند.آنها برای خود حق نفس کشیدن در خانه و جامعه را قایل هستند.می دانند در قبال همسر و فرزندان داری چه حقوق و وظایفی هستند و آنها نیز متقابلا چه حقوق و وظایفی را بر عهده دارند.این دسته از زنان دیگر نمی خواهند تنها به عنوان یک همسر و مادر فداکار که همیشه لقمه از دهان خود می گیرد تا شوهر و فرزندانش سیر شوند ایفای نقش کنند .آنها خود را یک انسان می دانند با همه حقوق برابری که به حکم انسانیت از آن برخوردارند و با دیدن این دسته از زنان فریاد برمی آورم که ای مردان دیر نمی بینم که کشته ها با قباهای کهنه تان بر باد خواهد رفت چون زنهایتان دیگر مترسک نیستند.و این چنین است که خیلی زود خستگی را از خود دور می کنم .برپا می خیزم و برای اثبات بودنم به عنوان یک انسان گام بر می دارم
نوشته شده توسط سوسن خیراندیش

جمعه 18 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﻛﺮﻩ ﺑﺎﺷﻰ...

ﺑﺎﻳﺪ ﺑﺎﻛﺮﻩ ﺑﺎﺷﻰ،
ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺎﻙ ﺑﺎﺷﻰ !
ﺑﺮﺍﻯ ﺁﺳﺎﻳﺶ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﺮﺩﺍﻧﻰ ﻛﻪ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺗﻮﭘﺮﺩﻩ ﻫﺎ ﺩﺭﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ !
ﭼﺮﺍﻳﺶ ﺭﺍ ﻧﻤﻴﺪﺍﻧﻰ ﻓﻘﻂ ﻣﻴﺪﺍﻧﻰ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺖ،
ﺳﻨﺖ ﺍﺳﺖ ،
......
ﺩﻳﻦ ﺍﺳﺖ
ﻗﺎﻧﻮﻥ ﻭ ﺳﻨﺖ ﺭﺍ ﻣﻴﺪﺍﻧﻰ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ
ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺧﻠﻮﺕ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﻳﺸﻰ ﺑﻪ ﻣﺮﺩﺑﻮﺩﻥ ﺧﺪﺍ ﻭ ﮔﺎﻫﻰ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﺷﺎﻳﺪ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺍﻧﺪ...!


دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

او یک زن است !
نه جنس دوم ،نه یک موجود تابع ،نه یک ضعیفه،نه یک تابلوی نقاشی شده ،
نه یک عروسک متحرک برای چشم چرانی،نه یک کارگر بی مزد تمام وقت
باور داشته باش او هم اگر بخواهد ،می تواند خیانت کند ،بی تفاوت وبی احساس باشد ،
بی ادب و شنیع باشد ، بی مبالات و کثیف باشد .
اگر نبوده است و نیست ،چون نخواسته و نمی خواهد..


دو شنبه 14 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

روزه زن مبااااااااااااااااااااارک

دستانتان را میبوسم ...تمامی زنانی که زن هستند ،دستان زنان و دختران تمام دنیای پهناور،دستان مهربانی که میخواهم یک آسمان نرگس ویاس در باغ دستانشان بکارم

شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

روزه زنان بزرگ این سرزمین مبارک

به کوچه های دلم سری بزن گاهی،دلم هشت مارچ نمی خواهد دلم یک اعتبار همیشگی ،نگاهی بی طمع از پاسخ،می دانی دلم سکوت می خواهد ...


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

کودکی که هرگز زاده نشد

اوریانا فالاچی، به : اگر دختر به دنیا بیایی باید خیلی بجنگی تا بتوانی بگویی آنروز که «حوا» سیب ممنوعه را چیده «گناه» به وجود نیامد. آن روز یک فضیلت پرشکوه به دنیا آمد که به آن «نافرمانی» می گویند...

 


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

مقصر خود ماییم ...

مقصر خود ماییم ...
عشق را به کسانی ارزانی میکنیم که از زندگی، جز آب و علف روزانه، نه میفهمند, نه میخواهند!!!
 

شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

فاحشه

فاحشه آن مردیست که با همه می خوابد و می خواهد با باکره ازدواج کند !

شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

امروز...

در خيابان‌هاي مملو از جمعيت
در پس نگاه‌هاي مردان هرزه
كه به اندام من مي‌نگرند
ديگر آن دختر معصوم نيستم

مي‌انديشم كه چگونه
در عبور از متلك‌ها و تبعيض‌ها و تحقيرها، زن شده‌ام

چه اهميتي دارد كه هرگز درآغوش مردي نخوابيده باشم؟
حكم‌هاي قاضي‌هاي امروز
اعدام،سنگسار
خفه كردن فرياد‌هاي اعتراض
بكارتم را از من گرفته است

از بالا به اين شهر بزرگ مي‌نگرم
درخت، پرنده، گل‌هاي رنگارنگ نمي‌بينم
زيبايي، عشق، بوسه نمي‌بينم
از آن بالا، بالاتر از ابرها
كفش‌هاي سوراخ كودك آدامس فروش را مي‌بينم
دختري به دار آويخته را مي‌بينم
زنان پيچيده در سياهي را مي‌بينم
آيا بدن‌هاي آن‌ها متعلق به خودشان است؟

امروز
سياهي، ظلم، فقر
تحقيرها و تبعيض‌ها
بكارتم را از من گرفته است
چه اهميتي دارد كه هرگز در آغوش مردي نخوابيده باشم


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

هجایی نا آشنا...

هرزه می نامی دختری را که تار مویی بیرون روسری دارد یا سیگاری به دست ، یا دست عاشقی در دست.....
ولی من ،
هرزه تو را می خوانم ،
که هر سخن بی اساسی با ذهن ات همبستر می شود و افکاری اینچنین حرامزاده ، در دامنت می پروراند ...

 


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

چشم های مردان سرزمینم هرزه است...

میگم وقتی دامن کوتاه می پوشم مردا معنی دار نگاهم می کنن
میگن خب دامن کوتاه نپوش.
میگم وقتی بیرون میرم دنبالم راه میوفتن
میگن خب انقد بیرون نرو.
میگم خطم مزاحم داره
...
میگن خب موبایلتو خاموش کن.
میگم توی فیس بوک برام پیغام های بدی میفرستن
میگن خب عکستو بردار.
میگم مرده تو تاکسی مدام سعی می کرد لمسم کنه
میگن خب دیگه آرایش نکن.

چرا منو ارشاد می کنید که اونا ارشاد بشن؟!
چرا منو به خاطر اشتباه اونا تنبیه می کنید؟!
مادر من! پدر من! به من نگو چی بپوشم و چه طور رفتار کنم... چشم های پسرت رو درست تربیت کن.


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

هنگامی که خدا زن را آفرید

هنگامی که خدا زن را آفرید به من گفت: این زن است. وقتی با

او روبرو شدی، مراقب باش که ...

اما هنوز خدا جمله اش را تمام نکرده بود که شیخ سخن او را قطع کرد و چنین گفت: بله وقتی با زن روبرو شدی مراقب باش که به او نگاه نکنی. سرت را به زیر افکن تا افسون افسانة گیسوانش نگردی و مفتون فتنة چشمانش نشوی که از آنها شیاطین میبارند. گوشهایت را ببند تا طنین صدای سحر انگیزش را نشنوی که مسحور شیطان میشوی. از او حذر کن که یار و همدم ابلیس است. مبادا فریب او را بخوری که خدا در آتش قهرت میسوزاند و به چاه ویل سرنگونت میکند مراقب باش....

و من بی آنکه بپرسم پس چرا خداوند زن را آفرید، گفتم: به چشم.

شیخ اندیشه ام را خواند و نهیبم زد که: خلقت زن به قصد امتحان توبوده است و این از لطف خداست در حق تو. پس شکر کن و هیچ مگو....

گفتم: به چشم.

در چشم بر هم زدنی هزاران سال گذشت و من هرگز زن را
ندیدم، به چشمانش ننگریستم، و آوایش را نشنیدم. چقدر

دوست میداشتم بر موجی که مرا به سوی او میخواند بنشینم، اما از خوف آتش قهر و چاه ویل باز میگریختم.

هزاران سال گذشت و من خسته و فرسوده از احساس ناشی
از نیاز به چیزی یا کسی که نمیشناختم اما حضورش را و نیاز به وجودش را حس می کردم . دیگر تحمل نداشتم . پاهایم سست شد بر زمین زانو زدم، و گریستم. نمیدانستم چرا؟

قطره اشکی از چشمانم جاری شد و در پیش پایم به زمین

نشست...

به خدا نگاهی کردم مثل همیشه لبخندی با شکوه بر لب

داشت و مثل همیشه بی آنکه حرفی بزنم و دردم را بگویم،

میدانست.


با لبخند گفت: این زن است . وقتی با او روبرو شدی مراقب باش که او داروی درد توست. بدون او تو غیرکاملی . مبادا قدرش را ندانی و حرمتش را بشکنی که او بسیار شکننده است . من او را آیت پروردگاریم برای تو قرار دادم. نمیبینی که در بطن وجودش موجودی را میپرورد؟

من آیات جمالم را در وجود او به نمایش درآورده ام. پس اگر تو تحمل و ظرفیت دیدار زیبایی مطلق را نداری به چشمانش نگاه نکن، گیسوانش را نظر میانداز، و حرمت حریم صوتش را حفظ کن تا خودم تو را مهیای این دیدار کنم...

من اشکریزان و حیران خدا را نگریستم. پرسیدم: پس چرا مرا به آتش قهر و چاه ویل تهدید کردی ؟!

خدا گفت: من؟!!

فریاد زدم: شیخ آن حرفها را زد و تو سکوت کردی. اگر راضی به گفته هایش نبودی چرا حرفی نزدی؟!!

خدا بازهم صبورانه و با لبخند همیشگی گفت: من سکوت

نکردم، اما تو ترجیح دادی صدای شیخ را بشنوی و نه آوای مرا ...

و من در گوشه ای دیدم شیخ دارد همچنان حرفهای پیشینش را تکرار میکند


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

رعنا

نامش رعنا

در سال هزار و سیصد و بیست و شش، در تربت به خاک سپرده شد...تک و تنها بدون آنکه کسی در کنارش باشد
در سال ۱۸۹۶ توسط مجله ” ایلوستراسیون” فرانسه اولین مسابقه زیباترین ملکه جهان ترتیب داده شد و رعنا به عنوان نخستین ملکه زیبایی جهان انتخاب شدهمچنین وی خواننده اپرا و مشهورترین مانکن عصر خویش بود و قدم به هر کجا که میگزاشت بدنبالش صدها دسته گل می فرستادن اما با این همه زمانی که رعنا در پاریس مرد، تمام دارایی اش بیشتر از چند تومان نبود، و نکته جالب اینجاست که خیلی از ایرانیهازمانی که شنیدند نخستین ملکهُ زیبایی مرده است با بی اعتنایی پرسیدند. عجب ! پس او هنوز زنده بود؟


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

تو مردی؟!؟!؟!؟!؟

می گوید: ارث زن نصف مرد است....
اگر "مرد" تو باشی
من حاضرم اصلا ارث نداشته باشم!

 


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

تو فخر خلقتی...به خودت احترام بگذار

وقتی راه می روی شانه هایت را شل نگه ندار،استوار باش و راست و کشیده راه برو ...
به خودت ببال ، به خودت افتخار کن که فخر خلقتی ...
سرت را بالا بگیر ، بس است سر به زیری ات!
وقتی مردی از روبرویت می آید و هی نزدیکت می شود ، به خاطر زن بودنت راه را ، پیاده رو و خیابان و جایت را برایش واگذار نکن ..... تو هم مثل او یک انسانی!
جاده ، خیابان ، راه و پیاده رو ، سهم تو هم است! سینه به سینه اش جلو برو ، اگر کنار نرفت ، کنار نرو ! ایستاد ، به ایست !!
این جا همان بزنگاهی ست که تکلیفت را باید با او روشن کنی ، که تو هم هستی و بخشی از اینجا سهم توست!


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

من خودم هستم...

من زنم من هنوز به خودی خود وجود ندارم. «ناموس» دیگران هستم. اعتبارم را از وابستگی به مردی کسب می کنم و «زن و دختر مردم» خطاب می شوم حتی به وسیله ی روشنفکرترین مردم سرزمینم.

من زنم اگر کلامی به اشتباه بگویم، آنگاه که از اشتباهم سخن می رود، بارها و بارها «زن بودنم» با واژگان مختلف به رخم کشیده می شود.

آری، من زنم؛و سرزمینم با من مهربان نبود. ولی من آن را خواهم ساخت آن گونه که خود دوستش می دارم .


شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

شش اشتباه بزرگی که زنان در رابطه با مردان انجام می دهند

۱) اشتباه اول: زنان در حق مردان مادری کرده و آنان را با بچه ها اشتباه می گیرند.

این جمله یعنی اینکه زنان بیش از حد در حق مردان مفید واقع می شوند و کارهای را که خودشان می بایست انجام دهند برایشان انجام می دهیم

۲) اشتباه دوم: زنان، خود و ارزش هایشان را زیر پا گذاشته و در مقایسه با مردان، خود را در مرتبه دوم قرار می دهند!

تصور کنید بر سر میز شام یک تکه از ماهی های بزرگتر آن یکی است آن را به کی می دهید؟ چرا به همسرتان؟ و خودتان را در رتبه دوم قرار می دهید.

۳) اشتباه شماره سوم : زن های عاشق توانایی های یک مرد می شوند.

۴) اشتباه شماره چهارم: استعدادها و توانایی های خودتان را دست کم نگیرید و حتی گاهی اوقات آنها را مخفی می کنید .

ایا مدام عادت دارید درحضور مردی که دوستش دارید ، خودتان را پایین بیاورید؟ ایا استعداد و توانایی هایی دارید که همسرتان از ان ها خبر ندارد؟ اغلب ما از ترس اینکه مبادا زندگی مان را بدین وسیله تهدید کرده باشیم استعداد و موفقیت هایمان را پنهان می کنیم .

۵) اشتباه پنجم: زنان از موضع ضعف برخورد می کنند.

متاسفانه زن ها عادت دارند که با دیگران از موضع ضعف برخورد می کنند و قدرت را به دست مردان زندگیشان می دهند. برای زن هایی که مرتکب این اشتباه می شوند به امید اینکه مردهای شان بیشتر دوستشان داشته باشند یک اسمی گذاشته اند: ” قربانیان عشق “. قربانی عشق کسی است که خود را به علتی برتر فدا می کند و در این راه اعتماد به نفس را از دست می دهیم تنها به این دلیل که مردی ما را بیشتر دوست داشته باشد.

۶) اشتباه شماره شش: زنان هنگامی که نیازهایشان را از مردان مطالبه می کنند مانند دختر بچه ها رفتار می کنند.

وقتی دختر بچه کوچکی بودید به خاطر شیرین بودن، ناز نازی بودن و اسیب پذیریتان توجه زیادی گرفته اید. شاید هنوز هم متوجه نباشید که چقدر دور و بر مردها این کار را انجام می دهیم، مخصوصا وقتی که به تحسین و عشق نیازمندید.


اجازه دهید زن قوی و فوق العاده ای که در درون شماست بیرون بیاید .

شنبه 12 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

من یک زنم ....

از نظر مردها وقتی:
به مردی احترام میزاری یعنی:بهش علاقه داری
احترام نمیزاری یعنی بی شخصیت هستی و تربیت خانوادگی نداری !!!

به سوال مردی پاسخ میدی یعنی داری پا میدی/ جوابش رو نمیدی یعنی امل و ندید بدید و دهاتی هستی !!!

لبخند میزنی یعنی جلفی/ نمیخندی یعنی بد اخلاقی و بیچاره اونی که قراره تو رو تحمل کنه !!!

وقتی حرف میزنی و معاشرت میکنی و از خودت دفاع میکنی یعنی هفت خطی / وقتی سکوت میکنی یعنی منزوی هستی و روابط عمومی خوبی نداری و شاید مشکل روانی داری !!!

وقتی گریه میکنی یعنی سست و ضعیفی یا داری اشک تمساح میریزی / گریه نمیکنی یعنی بی احساسی و زنانگی نداری و رفتارت مردونه هست !!!

وقتی دوست پسر داری یعنی خرابی هرچند این رو به روت نمیارن/ وقتی دوست پسر نداری دروغ میگی و داری جانماز آب میکشی !!!

وقتی قصد ازدواج داری یعنی میخوای یکی پیدا بشه آویزونش بشی و خودت رو بهش بندازی / وقتی قصد ازدواج نداری یعنی داری کلاس میزاری و از خداته که یکی بیاد تو رو بگیره !!!

وقتی مردی خیانت کنه همه براش دلسوزی میکنند و میگن: طرف براش کم گذاشت و رفت سراغ یکی بهتر و اون طرف حتی اگه همسرش هم باشه باید مردش رو ببخشه و خودش رو اصلاح کنه! اصلا مرد اگه تنوع طلب نباشه که مرد نیست! / وقتی زنی خیانت میکنه میگن: ای فاسد بی چشم و رو! و گذشتی در کار نیست و اگه همسرش نباشه اسید پاشی و اگه همسرش باشه سنگسار!!!
و......و.....و......!!!

و با تمام اینها من یک زنم ! میگم و میخندم و اشک میریزم و میجنگم و عشق میورزم !

و تو مرد باش! مردی که با تمام مردانگی ات حتی یک روز نمیتونی زیر بار این فشارها و قضاوتهای بی ربط به جای یک زن زندگی کنی


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

سفره هفت سین

سفره هفت سین سفره ای است که در جشن نوروز پهن می کنند و هفت چیز که با حرف سین شروع می شود بر روی آن می چینند.
اقلام هفت سین باید دارای پنج ویژگی باشند:
...
1.نام آنها پارسی باشد
2.با حرف سین آغاز شوند
3.دارای ریشه گیاهی باشند
4.خوردنی باشند
5.اسم مرکب نباشند یعنی از واژه های ترکیبی مانند سیرترشی سبزی پلو یا نظایر اینها ساخته نشده باشد.
باتوجه به ویژگی های فوق هفت سین عبارتند از:
1.سیر نماد اهورامزدا -2.سمنو نماد فرشته شهریور و نماد روزی-3.سبزی(سبز ه) نماد فرشته اردیبهشت و نماد پاکی و زندگی دوبارهاست.4.سنجد نماد فرشته خرداد و نمادعشق است.5.سیب نماد فرشته سپندارمذ-فرشته زن-باروری و پرستاری است.6.سرکه نماد فرشته مرداد و نماد صبر و شکیبایی و جاودانگی است.7.سماق نماد فرشته بهمن و نماد رنگ طلوع خورشید است.


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

حوا...

پس از مرگ حوا ؛ آدم گفت : هرجا که او بود بهشت بود!


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

خدا...

زيـــــر بــاران آدم تــرم

خــــاك ِ تنـم ،

بــوي دستهاي گِلــي ِ خــــــدا را مي گيرد...


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

نگاهت را عوض کن

من يك زن هستم، من يك انسان هستم،من هم مثل تو موسيقي، خنديدن، و دويدن در باد را دوست دارم،
خواهش ميكنم تو نگاهت را تطهير كن...


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

چشمان هرزه ی تو...

من زن هستم خودم را میپوشانم تا تو نگاهت را کنترل کنی گرچه نگاه تو آنقدر تیز شده که از هر حجابی میگذرد و من باز هم بازخواست میشوم برای هرزگی چشمان تو !!! کاش میشد چشمان تو را به راه راست هدایت میکردند تا من هم مثل تو آزاد باشم و هوای بودن در تازگی را تجربه کنم...


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

عشق!...عادت!

زنی را می شناسم در آستانه پیری که با روی گشاده به استقبال از همسری که بعد از سالها برگشته میرود. وقتی ترکش کرده بود زنی جوان بود به همراه بچه ای کوچک، حال همان بچه خودش کودکی دارد... یعنی به اندازه یک عمر! برای همه جالب است همه شادی می کنند، مهمانی می گیرند ، حتی نوه، پدربزرگ هرگز نبوده و ندیده اش را دوست دارد... ولی آن زن! بعید می دانم کسی به آن زن فکر کند و آنچه در دلش میگذرد... آیا به اندازه همان روی گشاده،همه آن سالها، همه آن تنهایی ها، همه آن شکستن ها، همه آن بغض های فروخورده را فراموش کرده؟ آیا به راستی همه را گذاشته و گذشته؟ آیا هنوز دوستش دارد؟ چه دردی است این "دوست داشتن"! که حتی جایی برای گله گذاری باقی نمی گذارد؟ حتی اخمی ، آهـــی!؟! یا شاید بعد از این همه سال همه چیز خودبخود شامل مرور زمان می شوند ، سالهای جوانی رفته و دیگر باز نمیگردد ، دیگر چه اخمی؟ چه آهی؟

مشتی خاطره مانده وطبق معمول درد ها هم که جایی در خاطره ها ندارند، همیشه فراموش می شوند ... وقتی تولد بچه مان را به یاد می آوریم حتی، اثری از درد زایمان و هزار و یک درد همراهش باقی نمانده، دردی هم اگر هست از تنهایی ها و انتظارهای برآورده نشده است که آنهم بعد از سالها تنها به دلخوری تبدیل می شود که هر سال کوچکتر و کم رنگتر می شوند و می روند جایی آن دورها ته نشین می شوند ، آنقدر ته که حتی دیگر کسی سراغشان را هم نمی گیرد...

زن دیگری را میشناسم آنهم در آستانه پیری که سالها همسرش را دوست نداشته، در دلش البته، که مطابق معمول همه زندگی های ایرانی همه چیز به ظاهر خوب بود و عالی حتی! ولی من می دانم دوستش نداشت آنقدر که همیشه میگفت منتظر روزی هستم که بمیرد و من برای خودم زندگی کنم... ولی دیدمش که بعد از مرگ همسرش دود شده بود و به هوا رفته بود... چیزی از آن "من" باقی نمانده بود که بخواهد برای خودش زندگی کند، ...
...
گاهی جای تمام این زن ها که می شوم، میروم پشت تریبون، دست هایم را بالا و پایین می برم و از خودم هزار نظریه صادر میکنم ،که اگر من بودم ال و بل و ... اما خودم خوب میدانم ، میدانم که من هم در عمل به غیر از "این" نبودم ... میدانم که ته ته عمق وجودم چیزی جز عشق و گذشت نیست، متاسفانه! تاسفم از دوست داشتن نیست البته، تاسفم از نهادینه شدنش است... ازین تعریف بی تغییر... ازین جوری دیگر اندیشیدن و نوع دیگر عمل کردن، حتی در اوج روشنفکری مان!؟!؟

چیز عجیبی است این "دوست داشتن" و عجیب تر از آن "گذر زمان"! و عجیب تر از همه اینها "عادت" که گاه آنچنان عمیق به دلمان ضمیمه میشود که خودمان هم نمی توانیم تشخیص دهیم که طرف مقابلمان را دوست داریم یا فقط بودنش عادت کرده ایم...

 


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

مرد کیست...!!!

من زنم...

آری من زنم...

او خواست که من زن باشم ...
...
همچنان به تو اعتماد خواهم کرد...

عشق خواهم ورزید...

به مردانگی ات خواهم بالید ...

با تمام وجود از تو دفاع خواهم کرد...

پشتیبانت خواهم بود...

و تو مرد بمان!

این راز را که من مرد ترم به هیچ کس نخواهم گفت...

چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

احترام به جایگاه زن در دوران هخامنشیان

در دوران شاهنشاهی هخامنشی، زنانی بوده اند که در چندین مورد، بالاتر از مردان قرار داشته اند. نمونه های بارز آن، کتیبه های تخت جمشید یا دریا سالاری بانو (آرتمیس) است .

 داریوش بزرگ برای بنا نهادن کاخهای پارسه، از زنان به عنوان یکی از مهمترین نیروهای کاری استفاده میکرد. به شکلی که در چندین مورد کتیبه بدست آمده، نوشته شده است که زنی در اینجا مسئول بیش از صد نفر کارگر مرد بود و یا زنی دیگر به دلیل مهارت شغلی اش، حقوقی معادل سه مرد، دریافت میکرده است. یا در کتیبه ای دیگر آمده که زنان کارگر باردار در ساختن پارسه از حقوق شاهنشاهی برای استراحت و بارداری استفاده میکردند .

 (سات اسپ) یکی از خویشاوندان دربار شاهنشاهی هخامنشی بود که به دلیل تجاوز به دختر باکره ای، به مرگ محکوم شد. سپس مادر وی نزد شاه رفت و شفاعت پسر را نمود. شاهنشاه ایران فرمان داد که اگر نمیخواهی او اعدام شود باید دور آفریقا را با کشتی بگردد و ماجرای آنجا را به رشته تحریر در آورد.

 ولی او از ترس بیابانهای آفریقا و سفرهای دراز دریایی از سفر پرهیز کرد و به دروغ، پس از مدتی وانمود کرد که آفریقا را کامل دیده است. ولی داستانهای او با دید بزرگان پارسی، خیالی شناخته شد و در نهایت وی به جرم تجاوز به دوشیزه ای پارسی، به دار آویخته شد .

 محققان باستان شناس انگلیسی، پس از سالها تحقیق، کانال خشایارشا را در یکی از شبه جزایر دریای اژه کشف کردند. خشایارشا در جریان فتح یونان، دستور حفر این کانال شگفت انگیز را که داستان آن، جنبه افسانه ای پیدا کرده بود، صادر کرد. این کانال در سطح زمین، 30 متر عرض داشته و برای عبور دو کشتی بادبانی جنگی کافی بود. کانال به گونه ای حفر شد که از هر دو طرف به سطح پایین شیب داشت و عرض کانال در عمق به 15 متر میرسید و طول این کانال، 2253 متر بوده است.

 ترعه حفر شده توسط مهندسان خشایارشا، در شبه جزیره آتس شرقی ترین نقطه شبه جزیره کالسیدس قرار داشته که در راس آن واقع شده و از شمال به جنوب قرار گرفته است. حفر این کانال برای خشایارشا جنبه حیاتی داشت. چرا که در غیر اینصورت، ایرانیان میبایست کیلومترها در امتداد این شبه جزیره بسوی جنوب دریای اژه کشتیرانی کنند و دوباره همان مسیر را پس از رسیدن به دماغه جنوبی شبه جزیره، بسوی شمال طی کنند. هرودوت، حفر این کانال را در کتاب خود ذکر کرده بود، اما کسی این داستان شگفت انگیز را باور نمیکرد. ساختن این کانال که زیر رسوبات دریایی و گل و لای و لجن 25 قرن گذشته دفن شده است، به استراتژی نظامی درخشان ایرانیها و مدیریت کار انسانی و مهندسی راه و ساختمان آنها گواهی میدهد.

 دکتر بن ایزارلین میگوید: این یک اثر عظیم و غول پیکر و کاری شگفت انگیز بود. در جریان حفر کانال، کارگران میبایست زمین را بیل زده و خاک را داخل کیسه کرده، از پایین به بالا، دست به دست کنند.

 ساختن کانال خشایارشا، علاوه بر مهندسی، ناشی از مهارت مدیریت نیز بود. دو نفر مهندس ایرانی بنام (بوبارس) و (ارتاخایس)، مامور انجام این کار شدند. ارتاخایس از نجبای هخامنشی بوده و به گفته هرودوت، این سردار نامی پارس، از حیث اندام از تمام پارسیها بلندتر و صدای بسیار رسایی داشته است. نزدیک کانال، برجستگی قبر مانندی است که تصور کرده اند شاید بقایای قبر ارتاخایس باشد که پس از مرگ،  به امر خشایارشا در همانجا به خاک سپرده شده است.

 گمان میرود خشایارشا برای حفر کانال از مهندسان فینیقی نیز استفاده کرده است و تیمهایی از کارگران را در قسمتهای گوناگون کانال گماشته است. پس از جنگ سخت خشایارشا با یونانیان، کانال بطور کلی فراموش شد و به افسانه ها سپرده شد.

برگرفته از: کانال خشایارشا چگونه کشف شد. ترجمه دکتر حمید احمدی


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 

آتوسا

آتوسا در لغت به معنای خوش اندام است. همچنین به معنای قدرت و توانمندی نیز میباشد. آتوسـا (۵۵۰ تا ۴۷۵ پیش از میلاد مسیح) شهبانوی ایران یكی از برجسته‌ترین زنان در تاریخ ایران قدیم است. وی دختر کورش کبیر و کاساندان، خواهر کمبوجیه، و همسر دو پادشاه هخامنشی، کمبوجیه و داریوش یکم، و مادر خشایار شاه بود.
آتوسـا بانویی زیبا بود وهم شاعر و هم ادیب بود و به نوجوانان پارسی درس ادبیات پارسی میداد. به خاطر خرد و اندیشه نیکویش داریوش با ایشان در مسائل مملکتی و سرنوشت ساز مشورت میکرد و نیز به ایشان اعتماد کامل داشت. اگر داریوش به منطقه ای لشگر میکشید شورای سلطنت برای اداره امور کشور تشکیل میشد و رئیس و مافوق همه در راس شورای سلطنت شهربانو آتوسا بود.
هرودوت در مورد زندگی سیاسی وی می‌گوید: آتوسا از قدرت فوق‌العاده‌ای برخوردار بود و علاقمند بود که در میدان کارزار نیز شوهرش را همراهی کند. وی همواره یاور فکری داریوش بزرگ بوده و چندین نبرد بزرگ را شخصا فرماندهی کرده و یا با نقشه های جنگی او انجام گرفته است. از زمان مرگ او هیچ اطلاعی در دست نیست. تنها می‌دانیم تا زمانی که خشایار از جنگ یونان بر میگردد زنده بوده‌است. احتمالا آرامگاه او در کنار آرامگاه داریوش کبیر در نقش رستم می‌باشد.

گفته میشود که "هما" در اساطیر ایران، بر مبنای یادمانهایی از "آتوسا شهبانوی پارسی" و رویدادهای دوران داریوش و خشایارشاه، همسر و پسرش شکل گرفته باشد. "هما" در افسانه های مردمی مرغ فرخنده ایست كه گاه از آن با نام "مرغ سعادت" نیز یاد می شود و در این باورها همان مرغی است كه اگر سایه او بر كسی افتد او را سعادتمند و اگر بر تارك كسی نشیند او را به شهریاری رساند و شاید واژه "همایون و همایونی" با این نام پیوند دارد.


چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:,

  توسط دختر پارسی  |
 


مرد از مردن است . زیرا زایندگی ندارد .مرگ نیز با مرد هم ریشه است. زَن از زادن است و زِندگی نیز از زن است .

 

دختر پارسی

 

 

 

 

آمار وبلاگ:

بازدید امروز : 23
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 53
بازدید ماه : 53
بازدید کل : 1134
تعداد مطالب : 65
تعداد نظرات : 59
تعداد آنلاین : 1

RSS 2.0
ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)